وقتی کودک بودم، وسایل نگهدارنده دست و پایم، احساس محدودیت را در من ایجاد میکرد. این محدودیت، خلأیی به نام “عدم آزادی” بود. در چهار سالگی، با رهایی از این محدودیت، ارزش “حرکت فیزیکی و سفر” در من شکل گرفت. آزادی در کودکی، زمینهساز سفرهای بیشمار در بزرگسالی شد
در مهدکودک، علاقه من به نقاشیهای “دخترانه” و مخالفت معلم، خلأیی به نام “عدم پذیرش خود واقعی” را ایجاد کرد. این تجربه، ارزش “پذیرش تفاوتها و خود بودن” را در من تقویت کرد. نشستن در وسط کلاس، نمادی از پذیرش دوگانگیها و تعادل در زندگی شد.
مشکلات خواندن و نوشتن در کلاس اول، خلأ “ناتوانی در یادگیری” را رقم زد. این خلأ، ارزشهای “مطالعه، یادگیری و تدریس” را در من شکوفا کرد. علیرغم پیشبینیها، توانستم در عرصههای علمی و آموزشی به موفقیتهای چشمگیری دست یابم.
تجربیات کودکی، نشان داد که کمبودها، اساسیترین ارزشهای ما را شکل میدهند. ناتوانی در یادگیری، ارزش دانش؛ ناتوانی در ارتباط، ارزش تدریس و نوشتن؛ و احساس محدودیت، ارزش سفر را در من ایجاد کرد.
روند شکلگیری ارزشها، روندی پویا و مداوم است. با پر شدن هر خلأ، خلأ جدیدی پدیدار میشود و ما را به تلاش و خلق ارزشهای تازه سوق میدهد. برخی ارزشها با رفع کمبودها تغییر میکنند، در حالی که برخی دیگر، جزء لاینفک وجود ما میشوند.
شناخت و پیروی از ارزشهای شخصی، کلید داشتن زندگی سرشار از موفقیت و انگیزه است. کمبودهای زندگی، ارزشهای ما را تعیین میکنند و ارزشها، مسیر زندگی را شکل میدهند.